با درود و احترام به همه صاحبان فضل و خرد  


دوست گرانقدر و فرهیخته، جناب مهدی ضیایی بزرگوار عنایت فرمودند و پس از مطالعه تاریخ بیهقی جملات قصار و پندهای آن را استخراج و کتابت کرده و در اختیار ما قرار دادند. چون زحمات تحسین برانگیز ایشان درخور بهره برداری به نحو احسن بود، جسارت کرده و آنها را تایپ کردم تا همگان بهرمند شوند. 
آنچه می خوانید بازنویسی یافته های ارزشمند فرهیخته ارجمند جناب مهدی ضیایی از کتاب سترگ تاریخ بیهقی است:

سخنان گزیده و پند هایی که پس از مطالعه کامل تاریخ بیهقی به آنان رسیده‌ام:
۱- آخر کار آدمی مرگ است، احمق مردا که دل در این جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت بازستاند.
۲- از مکر دشمن ایمن نشاید بود.
۳- اعتقاد من باری آن است مُلک روی زمین نخواهم با تبعت آزاری بزرگ تا به خون چه رسد.
۴- او نخست ببرید و اندازه نگرفت پس بدوخت تا موزه و قبا تنگ و بی اندام آمد.
۵- این جهان گذرنده، دار خلود نیست و بر کاروانگاهیم و پسِ یکدیگر می رویم.
۶- بدا قوما که ماییم ( بونصر مشکان خطاب به سلطان مسعود)
۷- بَرِ آن تخم ها که ایشان کاشتند، برداشتند.
۸- بسا رازا که آشکار خواهد شد روز قیامت.
۹- بندگان گناه کنند و خداوندان در گذارند.
۱۰- به جویی که آب رفت یک، دوبار آب باز آید.
۱۱- پیرایه مُلک پیران باشند.
۱۲- پیش آفتاب ذره کجا برآید.
۱۳- تا جان در تن است امید صدهزار راحت است و فرج است.
۱۴- تا سر به جای است خلل ها را دریافت باشد

۱۵- مقام مردی باشد چنان تواند کرد و گردن حرص و آز را تواند شکست.
۱۶- چنان باید زیست که پس از مرگ دعایی نیک کنند.
۱۷- چون دوستی زشت کند چه چاره از باز گفتن؟
۱۸- چون شکوفه نهال را سخت تمام و روشن و آبدار بینند، توان دانست که میوه از چه جمله آید.
۱۹- چون ضعیفی افتد میان دو قوی توان دانست که حال چون باشد.
۲۰- چون گوسفند را بکشند از مثله کردن و پوست باز کردن دردش نیاید.
۲۱- چون مرا دشمن از خانه خیزد با بیگانه جنگ چرا باید کرد. 
۲۲- چون مرد بمرد اگرچه بسیار مال و جاه دارد با وی که همراه خواهد بود؟
۲۳- حاسد را هرگز آسایش نباشد.
۲۴- حق دوستی را بباید گزارد؛ خاصه که قدیم تر باشد.
۲۵- حق را همیشه حق می باید دانست و باطل را باطل.
۲۶- حق صحبت نان و نمک را نگاه باید داشت.
۲۷- حق همیشه حق باشد و باطل باطل.
۲۸- خاک بر سر آن خاکسار که خدمت پادشاهان کند که با ایشان وفا و حرمت و رحمت نیست (بونصر مشکان پس از سی سال خدمت به پادشاهان این جمله را گفت)

۲۹-خردمند آن است که به نعمتی و عشوه ای که این جهان دهد فریفته نشود و بر حذر باشد از باز ستدن که زشت باز می ستاند و بی محابا

۳۰- خردمند آن است که در قناعت زند که آمده است و خواهد رفت.
۳۱- خود کرده را درمان نیست.
۳۲- خون ریختن کار بازی نیست.
۳۳- داد از دنیای فریبنده بباید ستد و خوش بخورد و خوش بزیست و راه دیگر گرفت.
۳۴- در شهری مُقام نکنید که پادشاهی قاهر و قادر، حاکمی عادل و بارانی دائم و طبیبی عالم و آبی روان نباشد.
۳۵- درویش گرسنه و در محنت و ضعیف و توانگر در همه نعمت، چون مرگ فراز آمد از یکدیگر باز نتوان شناخت.
۳۶- دشمن، دوست چون تواند بود؟ دشمن هرگز دوست نگردد.
۳۷- دل در فرع بستن و اصل را به جای ماندن محال است.
۳۸- دو تیغ به هیچ حال در یک نیام نتوانند بود.
۳۹- دولت افتان و خیزان باید، که پایدار باشد و دولتی که همواره می‌رود بر مراد، بی هیچ کراهیت و به یک بار خداوندش بیفتد.
۴۰- دولت و ملت دو برادرند که به هم بروند و از یکدیگر جدا نباشند.

۴۱- دیگ به همبازان بسیار به جوش نیاید.
۴۲- راست گفتن پیشه گیرید که روی را روشنی دارد.
۴۳- زده را که به زینهار شما آید مزنید، زده و افتاده را توان زد، مرد آن مرد است که گفته اند العفو عند القدرت) به کار آید.
۴۴- سخن حق و نصیحت تلخ باشد.
۴۵- سخنی که ناخوش خواهد آمد ناگفته به.
۴۶- سیر خورده، گرسنه را مست و دیوانه پندارد.
۴۷- شراب و نشاط با فراغ دل رود.
۴۸- شرط آن است که به وقت گل ساتگینی خوری که گل مهمانیست چهل روزه.
۴۹- صعبا و فریبنده که این درم و دینار است، بزرگا مردا که از این روی بر تواند گردانید.
۵۰- عاقبت کار آدمی مرگ است.
۵۱- فضل هر چند پنهان دارند آخر آشکار شود، چون بوی مشک.
۵۲- قلم روان از شمشیر گردد.
۵۳- قوادی به از قاضی گری.
۵۴- قیامتی خواهد بود و حسابی بی محابا و داوری عادل و دانا و بسیار فضیحت ها که از این زیرزمین برخواهد آمد.
۵۵- کسی بر راستی زیان نکرده است.

۷۳- نصیحت که به تهمت بازگردد ناکردنی است.
۷۴- نگر تا کار امروز به فردا نیفکنی که هر روزی که می آید کار خویش می آورد.
۷۵- وزیر بدگمان تدبیر راست چون تواند کار بندد؟
۷۶- هر چه بر کاغذ نبشته آید بهتر از کاغذ باشد.
۷۷- هر کسی آن کند که از اصل و گوهر وی سزد.
۷۸- هر کسی خرد او قوی تر، زبان ها در ستایش او گشاده تر. 
۷۹- هر که از عیب خود نابینا باشد، نادان‌تر مردمان باشد.
۸۰- هر که خرد وی اندک تر، او به چشم مردمان سبک تر.
۸۱- هر که خواهد که زنش پارسا ماند، گرد ن دیگران نباید گشت. 
۸۲- هنر بزرگ آنست که روزی خواهد آمد جزا و مکافات را در آن جهان، و داوری عادل که از این ستمکاران داد مظلومان بستاند. 
۸۳- یوسف از گاه به چاه افتاد. 

مهدی ضیایی
فی مورخ ۲۵ محرم الحرام سنه ۱۴۴۳

با تشکر از سرکار خانم فرهبد مجری و استاد برجسته سخن شهرستان سبزوار 

لینک گروه واتس آپ: شبکه رسمی ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی 

سخنان گزیده و پند های کتاب تاریخ بیهقی ابوالفضل بیهقی

درباره ابوالفضل بیهقی مولف کتاب تاریخ بیهقی

بیهقی ,تواند ,باطل ,تاریخ ,توان ,دانست ,تاریخ بیهقی ,داوری عادل ,ابوالفضل بیهقی ,توان دانست ,سخنان گزیده
مشخصات
آخرین جستجو ها